یوکای عزیز؛

دلم می‌خواهد به آسمان شب زل بزنم و زمان متوقف شود.

تو چه می‌خواهی؟

عادت دارم به سوال‌های بی‌جواب، سخنرانی‌های تنهایی و کتاب‌هایی که در قبرستان ذهنم به گور می‌سپارمشان.

دوست من، تازگی‌ها حتا صدایم هم یاری‌ام نمی‌کند برای سخن.

و من جنگاوری هستم که از تمام دنیا فقط باورش به پیروزی، برایش مانده. غلتیده در خون.

تو چه می‌خواهی؟


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها